سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جزیره

*والذین اذا فعلو فاحشه او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذونبهم و من یغفر الذنوب الا الله...* پرهیزکاران کسانی هستند که هرگاه مرتکب گناه وکار زشتی شدند یا به نفس خود ستم کردند به یاد خدا می افتند برای گناهان خود طلب آمرزش میکنند و(میدانند)جزخدا هیچکس نمیتواند گناهان خلق را بیامرزد.(سوره آل عمران آیه135)

وقتی آیه فوق نازل شد شیطان نگران شد و به فراز یکی از کوه های بلند مکه رفت وبا صدای بلند فریاد زد و یاران وفرزندان خود را طلبد.

تمام آنان به دور او اجتماع کردند و علت ناراحتی و دعوت  او را پرسیدند.

گفت:خداوند چنین آیه ای بر پیامبر نازل کرده و به مردم گناهکار وعده داده است که به وسیله توبه گناهانشان را بیامرزد.در نتیجه تمام زحمات ما به هدر میرود.

شما را دعوت کردم تا بدانم کیست  که در برابر آن چاره اندیشی کند؟!

یکی از آنان گفت:با دعوت انسان به گناهان متنوع اثر این آیه را خنثی میکنیم.

ابلیس گفت:ما نمیتوانیم در این کار کاملا موفق شویم.

هرکس پیشنهادی داد اما شیطان همه را رد ونپذیرفت.بعد از مشورت فراوان  شیطان کهنه کاری به نام وسواس خناس پیش آمد و گفت:این مشکل را من حل میکنم.

شیطان گفت چطور؟!

خناس گفت:انسا ن را با وعده های شیرین وآرزوهای طولانی به گناه آلوده میکنم پس استغفار و توبه وبازگشتبه سوی خدا را از یاد آنان می برم.

شیطان این پیشنهاد را با خوشحالی  پذیرفت و او را در آغوش کشید و پیشانی او را بوسید و گفت:((این ماموریت را تا پایان دنیا به تو واگذار کردم!!!)).

جمشیدیان

منبع:نشریه قرآنی بشارت 71




موضوع مطلب : شیطانی به نام وسواس خناس...!!

ارسال شده در: دوشنبه 91 بهمن 9 :: 8:15 عصر :: توسط : علی

دعا می‌تواند مراتب تشکیکی گسترده‌ای داشته باشد، زیرا دعا به طور مستقیم با معرفت انسان مرتبط است و نحوه معرفت و شناخت انسان با خداست که طرز گفتگوی او را تعیین می‌کند. همانند کودکی که می‌خواهد با پدر خود سخن بگوید. میزان شناخت کودک از جایگاه پدر نقش مستقیمی ‌در نحوه گفتگو دارد. گاهی کودک گفتگوی خود را در قالب چند خواسته کوچک مطرح می‌کند، و گاه می‌خواهد فقط با پدر حرف بزند و درد دل کند، و گاهی فقط می‌خواهد در آغوش پدر قرار گیرد. مراتب دعا نیز بر همین اساس متفاوت است که به برخی از آن‌ها به طور اجمالی اشاره می‌کنیم:

 


1-دعای تاجرانه

گفتگو با خدا گاهی بر مبنای خواسته مادی انسان صورت می‌گیرد و انسان از خدا می‌خواهد که آن خواسته را برآورد و اگر متحقق نشود، انسان دل آزرده می‌شود. در حقیقت انسان وارد نوعی معامله با خدا می‌گردد. برای خود هویتی در مقابل خدا تصور می‌کند و به خواسته‌های خود اصالت می‌دهد. هم‌چنان که در عبادت، بهشت و جهنم را در نظر می‌گیرد و با گرفتن بهشت و رد کردن جهنم با خدا معامله عبادی می‌کند، در دعا هم برآورده شدن خواسته مادی خود را وجه معامله کفتگو با خدا قرار می‌دهد. به قول مولوی:
آن گدا گوید خدا از بهر نان

متقی گوید خدا از عین جان

وقتی خدا را از بهر نان بخوانیم، اگر حاجت ما بر آورده شود، خوشحال می‌شویم و کار ما با خدا تمام می‌شود و اگر حاجت بر آورده نشود، غمناک و گله‌مند از او هستیم. حتی گاهی ما انسان‌ها خود را به رخ خدا می‌کشیم و به اطاعت او می‌بالیم و خود را طلبکار می‌دانیم. این نگرش به دعا که قطعاً نگرش صحیحی نیست، در اکثر مردم وجود دارد و بیشتر مردم از دعا همین تلقی را دارند. آدابی که برای مردم در دعاها بیان می‌شود، بیشتر برای تصحیح این گونه دعاهاست که مردم در خواسته خود جانب تعدیل را رعایت کنند و ادب خواستن از خدا را فراموش نکنند. رعایت این آداب در دعا تا حدودی دعا را در این مرحله زیبا، وگر نه این گونه معامله کردن با خدا حسنی ندارد.
اگر انسان باور کند که آن‌چه خدا برای او می‌خواهد خیر است، به یک معنی از معامله‌گری با او عبور می‌کند – امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزه ثمالی می‌فرماید: "من این لی الخیر یا رب ولا یوجد الا من عندک … " (8، ص: 259) – این باور که نوعی ادب تعلیمی ‌برای دعا است، انسان را از این مرحله عبور می‌دهد. علی(ع) در نامه به امام حسن(ع) می‌فرماید: "…تأخیر در اجابت دعا تو را مأیوس نگرداند، زیرا اولاً، بخشش به مقدار نیت انسان عطا می‌شود. ثانیاً، ممکن است تأخیر، پاداش بیشتر سایل باشد. ثالثاً، ممکن است بهتر از آن‌چه را خواسته‌ای به تو عطا کند. رابعاً، ممکن است آن‌چه خواسته‌ای، باعث هلاک تو باشد و چون خدا خیر تو را می‌خواهد آن را به تو نداده است..."(8،ص:302). همه این مضامین در سخن علی(ع) به منظور آماده کردن انسان برای عبور از مرحله دعای تاجرانه است که این گونه دعا بر محور نتیجه می‌چرخد. مولوی نیز بخشی از مضمون سخن علی(ع) را چنین بیان می‌کند که:

شکر حـق را کـان دعـا مردود شد
من زیان پنداشتم و آن سود شد

بس دعاها کان زیان است و هلاک

وز کـرم مـی‌نشنـود یـزدان پاک

امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه دعایی دارند که در هنگام مبتلا شدن به گرفتاری و یا بیماری می‌خواندند و می‌فرمایند: "خدایا من نمی‌دانم کدام حالت شایسته‌تر به شکر است. هنگام صحت که توان استفاده از روزی تو را دارم یا هنگام بیماری که وسیله رهایی من از گناهان است (6، ص: 110).

این فقرات نوعی ادب حاجت خواستن از خدا را بیان می‌کند.

2-دعا در مرتبه تجلی افعالی خداوند

انسان وقتی از مرتبه معامله‌گری با خدا می‌گذرد، در حقیقت نور الهی را در خود می‌یابد و تابش نور الهی است که وجود انسان را فرا می‌گیرد. اما این جلوه‌گری در همه انسان‌ها یکسان نیست. انسان به میزان معرفت خود از تجلی الهی بهره می‌گیرد. تابش نور الهی همه عالم را فرا گرفته است. قرآن می‌فرماید: "الله نور السموات و الارض..." (نور/35). اما قابلیت قابل در گیرندگی مؤثر است. انسان در اولین مرتبة دریافت، تجلی خدا را در بعد فاعلی و صفات فعلی او مشاهده می‌کند. برای انسان در مرتبه ارتباط با افعال خدا مهم است. غفاریت، رازقیت و … برای انسان قابل درک است. یعنی خداوند با این افعال برای ما متجلی می‌شود. انسان از خدا روزی می‌خواهد، بخشش گناه می‌طلبد، اما در همه این‌ها حقیقت خداوند را متجلی می‌بیند. یعنی گفتگوی با معبود با این بعد فعلی، مطلوب انسان قرار می‌گیرد، اما تحقق خواسته‌های مادی به تبع مطلوبیت گفتگو با حق است.
نعمت تحت الشعاع جاذبه صاحب‌خانه قرار می‌گیرد و رفتن به خانه و نشستن بر سر سفره بهانه‌ای برای دیدار اوست
.
طواف حاجیان دارم به گرد یار می‌گـردم بهانـه کــرده‌ام نان را ولیکن مست خبازم نه اخلاق سگان دارم نه بر مردار می‌گردم نه بر دینار می‌گردم که بر دیدار می‌گردم.

 مولوی در مثنوی از زاویه دیگری هم به این بحث می‌نگرد:
هر که کارد قصد گندم باشدش

کـاه خـود انـدر تبـع می‌آیـدش

قصد کعبه کن چو وقت حج بُوَد

چون که رفتی مکه هم دیده شود

قصد، در معراج، دیـد دوست بود

در تبـع عـرش و ملائک هم نمود

بیان خواسته های مادی در ادعیة‌ مأثوره از ائمه طاهرین(ع) از همین باب است، یعنی آن‌ها نمی‌خواهند با خدا معامله کنند اما خواسته مادی را در پرتو گفتگوی با او مطرح می‌کنند. امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزه می‌گوید:
"اللهم اعطنی السعه فی الرزق و الامن فی الوطن و قره العین فی الاهل و المال و الولد و المقام فی نعمک عندی والصحه فی الجسم و القوه فی البدن..." (8، ص:273). با این دید خواسته مادی از خدا خواستن، زیبایی خاص خود را دارد؛ زیرا زیبایی مربوط به خواسته انسان نیست بلکه به نفس گفتگو است که در قالب آن خواسته مادی مطرح است و در حقیقت این گونه ادعیه نوعی ادب گفتگوی مادی را نیز به ما می‌آموزد که از خدا چه بخواهیم و چگونه بخواهیم. در تجلی افعالی فراز و نشیب در زندگی انسانی زیاد دیده می‌شود اما در همه آن‌ها خدا دیده می‌شود
.
الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

آسان نمودن عشق در ابتدا و مشکل دیدن آن در ادامه راه، نتیجه فراز و نشیب زندگی انسانی است. این فراز و نشیب باعث می‌شود که انسان در راه معبود، بر آورده نشدن حاجت خود را تحمل می‌کند و سختی آن را بپذیرد.

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش‌ها گر کند خارمغیلان غم مخور

و نه تنها گاهی از این سرزنش غم به خود راه نمی‌دهد که آن را نوعی وفاداری می‌پندارد.
سحـر بلبـل حکایـت بـا صبـا کـرد

که حسن روی گل با ما چه ها کرد

از آن رنگ رخم خون در دل انداخت

و از آن گلشن به خـارم مبتلا کـرد

غـــلام همــــت آن نـازنینــــــم

کـه کـار خیـر بـی روی و ریـا کرد


و چنین است که انسان می تواند به مرتبه بعد قدم بگذارد.
امام سجاد(ع) آن‌گاه که حفظ سلامتی خود را از خدا می‌خواهد آن را مقید به عدم معصیت خدا می‌کنند. "و احفظنا من بین ایدینا و من خَلفنا و عن ایماننا و شمائلنا و من جمیع نواحینا حفظا عاصما من معصیتک، هادیا الی طاعتک..." (6، ص: 73). در تمام دعاهایی که در صحیفه سجادیه آمده این نکته مشهود است که هرگاه خواسته‌ای از خداوند مطرح شده ارتباط آن خواسته با خدا هم مد نظر است یعنی هیچ چیزی به طور مطلق مورد حاجت نیست.

3-دعا در مرتبه تجلی صفاتی

 
در مرتبه تجلی صفاتی، انسان از افعال عبور می‌کند و خدا را در قالب صفات می‌بیند. در این مرتبه، خداوند با صفات خود بر انسان متجلی می‌شود و نور صفاتی حق بر انسان می‌تابد. خدا را از قالب افعالی مثل رزاقیت و غفاریت بیرون می‌آورد و جمال و جلال و رحمت و امثال این صفات، بر او تجلی می‌افکند
.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

بـی‌خـود از شعشعه پـرتو ذاتم کردند

بـاده از جـام تـجـلی صفـاتـم دادنـــد

 در این مسیر آن‌چه سختی است، به جان خریده می‌شود اما نه به عنوان این‌که سخت است، آن چنان که در تجلی افعالی گفته شد، بلکه آن رنج درد و سختی عیناً مطلوب اوست. یعنی در قاموس انسان در این مرحله چیزی به عنوان سختی و آسانی مطرح نیست. در این مرتبه، آن چنان لذت بخش است که انسان نمی‌تواند از آن دست بکشد. در دعای سحرهای ماه رمضان از قول امام باقر(ع) بخشی از گفتگو با خدا در مرحله تجلی صفاتی است: اللهم انی اسئلک من جمالک باجمله... اللهم انی اسئلک من نورک بانوره...(8، ص:257). یعنی در این جا سخن از تجلی صفاتی تا بدان حد است که صفت تفصیلی برای آن به کار می‌رود. قرار گرفتن انسان در مرحله تجلی صفاتی با نوعی آشفتگی و وله و مستی همراه می‌کند. "الهی و الهمنی ولها بذکرک الی ذکرک...". این مستی و وله در او زیاده طلبی عاشقانه ایجاد می‌کند: "الهی اقمنی فی اهل ولا تیک مقام من رجا الزیاده من محبتک... الهی و اجعلنی ممن نادیته فا جابک و لا حظته فصعق لجلالک..." (همان،ص: 224). در این دعا زیادت محبت از خدا خواسته می‌شود و نیز از او می‌خواهیم که با ندای او به حالت صعق افتاده باشیم.
امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه در فقرات زیادی خواسته‌هایی از خدا مطرح می‌کنند که ارتباط بنده با خدا را در مرحله تجلی صفاتی تبیین می‌کند: "فرغ قلبی لمحبتک و اشغله بذکرک... و هب لی الانس بک و باولیائک و اهل طاعتک" (6، ص:14)و در جای دیگری می‌فرمایند: "و اجعل یقینی افضل الیقین" (6، ص: 128) "و هب لنا یقینا صادقاً تکفینا به من معونة الطلب..."(همان، ص:197). پر واضح است که این خواسته‌ها فراتر از مشاهده حق در تجلی افعالی است. رسیدن به درجه یقین و محبت الهی به انسان کمک می‌کند تا سیر و سلوک خود را به مرحله صفات الهی برساند و از لذت صفاتی بهره‌مند گردد
.
لذت چنین گفتگوهایی با خدا قابل وصف نیست. در بیان این مستی و آشفتگی است که عرفا از زبان رمز و تمثیل استفاده می‌کنند. الفاظی که در عالم ماده برای انسان شناخته شده‌اند، رمزی به عالم معنی محسوب می‌شوند. به عنوان مثال: واژه رخ به عنوان تجلی صفات جمالیه الهی به صفت لطف است
.
ای خوب رخ که پرده نشینی و بی حجاب

ای صــد هـــزار جـلوه گـر و بـــاز در نـقـاب

با عـاقـلان بگـو که رخ یـار ظاهــر اسـت

کاوش بس است این همه در جست‌و‌جوی دوست

و واژه زلف تجلی به صفت قهر و منع است.
سر زلفت به کناری زن و رخسار گشا

تا جهان محو شود خرقه کشد سوی فنا

مولوی نیز در همین زمینه قصه قابل توجهی را ذکر می‌کند که به داستان محتسب و مست مشهور است:

محتسب در نیمه شب جایی رسیـد
در بــن بـازار، مستـی خـفـتــــه دیــــد

گفت هان مستی چه خوردستی بگو؟

گفــت از آن خــوردم کـه هست انــدر سبو

گفت خود اندر سبو واگو که چیست؟

گفت از آن که خورده‌ام، گفت این خفی است

گفت آن چه خورده‌ای آن چیست آن؟

گـفـت آن چـه در سبـو مخفــی اســت آن

دور می‌شـد این سـؤال و ایـن جـواب

مـانــد چــون خـــر محتســب اندر خلاب

گـفت بـا او محتـسب هیـن آه کــن

مــست هــو هــو کــرد هنــگـام سخــــن

گفــت گفتـم آه کــن هـو مـی‌کنـی

گفـــت مـــن شادم تـــو از غـــم مـی‌زنـی
آه از درد و غــــــم بیــــداری است

هــو هـوی مـــی‌کشــان از شــــادی است

4-دعا در مرحله تجلی ذاتی

زیباترین جلوه گفتگو با خداوند، رسیدن به مقام تجلی ذاتی و وحدت حقیقی است. مرحله‌ای که انسان نور الهی را حتی در تکثر صفات حق نمی‌بیند بلکه وحدت واقعی را می‌یابد. این مقام همان مرحله فنا در حق است که انسان برای خود هویتی مستقل در مقابل حق نمی‌بیند و انقطاع کامل به او دست می‌دهد. حال وقتی در مناجات شعبانیه همین انقطاع کامل را از خدا می‌خواهیم، چقدر لذت بخش است:
"الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظر ها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقة بعز قدسک..." (88، ص: 225
).
امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه هنگام مناجات با خدا چنین عرضه می‌دارند که "اللهم اخلصت بانقطاعی الیک" "خدایا من خودم را با انقطاع از هر چه غیر از تو است برای تو خالص گردانیده‌ام". انقطاع واقعی همان مقام انقطاع از همه چیز غیر از ذات الهی است
.
این مقام در حقیقت مقام عدم است و به طور کامل در اشعار عرفانی امام خمینی به این حقیقت اشاره شده است
:
الا یا ایـها الساقی ز مـی‌ پر ساز جامــم را

کـه از جـانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را

از آن می‌ریز در جامم که جانم را فنا سازد

بـرون سازد زهستی هسته نیرنگ و دامم را

از آن می‌ده که جانم را زقید خود رها سازد

بــه خـود گیرد زمامم را فرو ریزد مقامم را

از آن می‌ده که در خلوتگه رندان بی حرمت

به هم کوبد سجودم را به هم ریزد قیامم را

به ساغر ختم کردم این عدم اندر عدم نامه

به پیر صومعه بر گو ببین حسن ختامم را

 

در این مرحله، انسان سخن غیر از سخن حق نمی‌گوید، فقط خدا از زبان او سخن می‌گوید بنابراین گفتن او عین اجابت است.
آن دعای شیخ نی چون هر دعاست

فانی است و گفت او گفت خداست

چـون خـدا از خود سؤال و کد کند

پس دعـای خویش را چون رد کند

در این مرحله است که گاهی انسان از دعا کردن خاموش می‌شود، اما نه آن خاموشی که از سر خستگی از گفتگو با معشوق باشد بلکه آن خاموشی که از سر جذبه در معشوق و شوق به او و محو در لقای او ایجاد شده باشد.
آن دگر قومی‌شناسم ز اولیاء

که دهانشان بسته باشد از دعا

 در بعضی از روایات این مضمون وارد شده است که: "من شغله ذکری عن مسالتی اعطیته فوق ما اعطی السائلین" (9، ج: 4، ص:1674). کسی که یاد من او را از در خواست کردن باز دارد، بالاتر از آن چه به سائلین داده‌ام به او می‌دهم. ذکر یعنی یاد واقعی او که غرق شدن در حقیقت واقعی حق باشد، و این یعنی خاموشی از دعا به معنی عرفانی.


در یک جمع بندی فشرده از مجموعه مباحث گذشته چنین نتیجه می‌گیریم که مفهوم دعا یک مفهوم ثابت نیست بلکه دارای مراتب متفاوت است. جلوه‌های زیبایی شناختی دعا در این مراتب، متفاوت است. دعا در مرتبه درخواست تاجرانه، زیبایی ندارد و لذت بخش هم نیست اما در مراتب مختلف تجلی الهی اعم از فعلی و صفتی و ذاتی، دعا زیباست و لذت بخش و همه این مراتب در دعاها و مناجات‌های صحیفه سجادیه به بهترین نحو به چشم می‌خورد.





موضوع مطلب : مراتب دعا

ارسال شده در: دوشنبه 91 بهمن 9 :: 8:14 عصر :: توسط : علی

 "تقویت حافظه"

    آیت الله سید عبدالکریم کشمیری می فرمودند:

قرائت 21مرتبه آیه الکرسی در روز?برای تقویت حافظه بسیار موثر استو مراد ازآیه الکرسی سه آیه ازسوره بقره است نه تنها یک آیه که برخی گویند.

روح و ریحان?سید علی اکبر صداقت?ص 293

 

 "ذکری برای  برآورده شدن حاجات"

برآوردن نیازهای کلی و جزئی/سید محمد خامنه ای تبریزی

اگرکسی هرروز یکصد مرتبه سوره حمد را به ترتیبی که خواهد آمد بخواند?خداوند نیازهای کلی وجزئی اورا برآورده میسازد;

  • پس ازنماز صبح 21مرتبه
  • پس ازنماز ظهر 22 مرتبه
  • بعد ازنماز عصر 23 مرتبه
  • پس از نمازمغرب 24 مرتبه
  • وبعد ازنماز عشا 10 مرتبه

 اگر حاجت او برآورده نشد هفته دوم نیز آن را ادامه دهد

در برخی نسخه ها شروع این کاررا روز پنج شنبه دانسته اند و خوب است بین ?بسم الله الرحمن الرحیم? و ?ایاک نعبد? حاجت خود را مد نظر بیاورد.

تحفه رضوی?سید محمد رضی رضوی?ص141

 

"ذکری جهت آرامش قلب"

از علامه طباطبایی نقل شده است که جهت آرامش قلب دست را روی سینه بگذارید و سه چهار مرتبه ایستاده و نشسته این آیه شریفه را بخوانید.((اََلذینَ اَمَنوا وَ تَطمَئنُّ قُلوبُهُم بِذِکرِ اللهِ الا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئنُّ القُلوبُ))

نجات بخش گرفتاران?محی الدین کمیلی محصل خراسانی?ص106

 

"ذکری برای رفع گرفتاری/شیخ مجتبی قزوینی خراسانی"

جهت حفظ و رفع گرفتاری ها?بعد از نماز صبح دست بر سینه گذاشته و هفتاد مرتبه ((یا فتاح)) خوانده شود.نیز دعای ((بِسمِ الله وَ بِاللهِ وَ صَلّی عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اُفَوِّضُ اَمرِی اِلَی الله)) تاآخر از تعقیبات نماز صبح که در مقاتیح الجنان موجود است?خوانده شود.

مت?له قرآنی?محمد علی رحیمیان فردوسی?ص250

 

 




موضوع مطلب : چند نمونه از ذکرهای عارفان

ارسال شده در: دوشنبه 91 بهمن 9 :: 8:11 عصر :: توسط : علی

دعای مضطر

مالک بن دینار میگوید((به قصد حج مسافرت میکردم، در بیابان کلاغی را دیدم که در منقارش تکه نانی بودبا خودم گفتم:"یعنی چه ؟حتما حادثه ای پیش آمده که تکه نانی در منقار کلاغ است."دنبال کلاغ را گرفتم، دیدم کلاغ وارد غاری شد.وارد غار شدم.دیدم دست و پای مردی را بسته اند و به پشت انداخته اند.کلاغ برای او نان آورده و لقمه لقمه می کند و به او می دهد.به محض ورود من کلاغ رفت و دیگر برنگشت.به آن مرد گفتم:"تو کی هستی و از کجا می آیی؟"

گفت:"من به قصد حج بیرون آمدم و در این بیابان دزدها مرا گرفتند وتمام اموالم را تصاحب کردند.دستم وپایم را محکم بستند و مرا به این مکان انداختند.پنج روز گرسنگی را تحمل کردم تا اینکه در مقام دعا عرض کردم:ای خدایی که در قرآن می فرمایی((امن یجیب المضطر اذا دعاه)) (سوره نمل آیه62)ای کسی که دعای مضطر را اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میسازد، من مضطر و بیچاره ام، به من رحم کن.تا اینکه خداوند این کلاغ را به من رساند و هرروز مرا از غذا و آب سیراب میکند.


گره گشایی 

 

پیرمردی تهیدست زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند دختر و پسرش بیمار بودند وباسختی برای زن وفرزندانش قوت وغذایی ناچیز فراهم می کرد یک روز که به آسیاب رفته بود دهقان نیکوکاری مقداری گندم در دامن لباسش ریخت وپیرمردگوشه های ان را گره زدودر همان حالی که به خانه بر می گشت باپروردگار ازمشکلات خودسخن می گفت که ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما وگره ای ازگره های زندگی مابگشای

  بس گره بگشوده ای ازهرقبیل   این گره رانیزبگشا ای جلیل  

پیرمرددرحالیکه این دعاراباخودزمزمه می کردومی رفت یکباره یک گره ازگره های دامنش گشوده شد وگندم ها به زمین ریخت

خیلی ناراحت شد روبه اسمان کردوگفت:

 من توراکی گفتم ای یارعزیز      کین گره بگشای وگندم رابریز

ابلهی کردم که گفتم ای خدای    گرتوانی این گره را برگشای

ان گره راچون نیارستی گشود   این گره بگشودنت دیگر چه بود

پیرمردباناراحتی وناامیدی نشست تاگندم هاراجمع کندولی درکمال ناباروری دیددانه های گندم روی کیسه ای از سکه های طلا ریخته است .

پس متوجه فضل ورحمت خداوندی شدومتواضعانه به سجده افتادوازخداطلب بخشش نمود.

 "وعسی ان تکرهوا شیئاوهو خیرلکم وعسی ان تحبوا شیئاوهوشرلکم والله یعلم وانتم لاتعلمون"(آیه 216 سوره بقره)

وبساچیزی راخوش نداریدوان برای شما بهتر است وبساچیزی رادوست دارید وان برای شما بهتر است وخدا می داند وشما نمی دانید.

                                   بر اساس سروده ای از پروین اعتصامی

 از دست عزرائیل نجاتم دهید!!!

درزمان حضرت سلیمان(ع) مردی که چهره اش زرد شده و لبهایش کبود شده بود خود را نزد حضرت سلیمان رساند و گفت:ای پیامبر خدا به من پناه بده! حضرت سلیمان پرسید چه شده است؟

او گفت:عزرائیل با خشم به من نگاه کرد.من میترسم.حال ازشما تقاضای عاجزانه دارم که به باد فرمان بدهید تا مرا به هندوستان ببرد و ازدست عزرائیل رهایی یابم.حضرت سلیمان به باد دستور داد او را به هندوستان ببرد.

ساعتی بعد حضرت سلیمان عزرائیل را دید و گفت:چرا به آن مرد بینوا خشم آلوده نگاه کردی و باعث شدی از وطن خود آواره گردد؟

عزرائیل گفت:خدا فرموده بود که من جان او را در هندوستان بگیرم.وقتی  اورا در اینجا دیدم?در فکر فرو رفتم.حیران شدم که چگونه جان اورا در هندوستان بگیرم?در حالیکه او اینجاست.او از چهره تعجب انگیز من ترسید?من اصلا نگاه غضب آلود به او نکردم!!

خداوند در قرآن?در سوره جمعه?آیه 8 فرمود:* قل انّ الموتَ الّذی تَفِرّون مِنه ف?نه ملاقیکُم...* ای رسول ما?بگو مرگی که از آن فرار میکنید سرانجام به سراغتان آمده و شما را ملاقات خواهد کرد



موضوع مطلب : داستان

ارسال شده در: دوشنبه 91 بهمن 9 :: 8:9 عصر :: توسط : علی

1- با ?وضو بودن? و?رو به قبله? خوابیدن

2- گفتنِِ ?بِسم الله الرَّحمن الرََّحیم? از قلب

3- خواندن با تدبر آیه ?110 سوره کهف?

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا ?110?

 4-خواندن آیات? 285و286سوره بقره?

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ ?285? لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ?286?

5- خواندن 3مرتبه آیه ?18و19سوره آل عمران?

شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِکَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمًَا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ?18? إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِیعُ الْحِسَابِ ?19?

 

6-  3 بار گفتن ? یَفعلُ اللهُ ما یَشاءُ بقدرتِه ویَحکُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ ?

7- خواندن ?3 بار سوره توحید?

8- خواندن? آیه الکرسی?

9- تسبیح حضرت زهرا(س)

10- گفتن? 7 مرتبه استغفرُالله ربّی و اتوب ?لیه ?

11- گفتن? یا الله?

منبع: رساله آیت الله ملکی تبریزی




موضوع مطلب : "آداب وقت خواب"

ارسال شده در: دوشنبه 91 بهمن 9 :: 8:6 عصر :: توسط : علی
< 1 2 3

سلام امیدوارم از وبلاگم راضی باشید 09151864889

لوگو
سلام امیدوارم از وبلاگم راضی باشید
09151864889
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 14
کل بازدیدها: 81500



قالب بلاگفا

قالب وبلاگ

purchase vpn

بازی اندروید